وبلاگ
بازگشت به خانهی روح: چرا بدن، دروازهی معنا و سلوک است؟

در دنیای مدرن، ما یاد گرفتهایم ذهن و بدن را دو موجودیت جدا از هم ببینیم. ذهن در برج عاج منطق و کلمات فرمان میدهد و بدن، ماشینی است که باید فرمانها را اجرا کند. اما چه میشود اگر بدن، نهتنها یک ماشین، بلکه یک “زبان خاموش” باشد که عمیقترین حقایق ما را پیش از آنکه به واژه درآیند، میداند؟
زبان خاموش تن: تروما و رواندرمانی سوماتیک
درمانهای روانشناختی کلاسیک سالها بر کلمات، خاطرات و داستانها متمرکز بودند. اما تروما، خود را در کلمات پنهان میکند. بدن اما، دروغ نمیگوید.
رواندرمانی سوماتیک (بدنمحور) با این دیدگاه متولد شد که بدن، فقط پوست و استخوان نیست؛ بلکه آرشیو زندهی تجربههاست.
- انقباض گلو: نشاندهندهٔ فریادی است که هیچگاه اجازهٔ خروج پیدا نکرد.
- دلدرد مزمن: سوگهای حلنشده و غمهای سالیان درازی است که در ناحیه شکم، مرکز احساس، حبس شدهاند.
- لرزش زانوها و پاها: انرژی سرکوبشدهٔ فرار از خطر است که در عضلات اصلی بقا قفل شده و تخلیه نشده است.
بدن، درد را میفهمد، پیش از آنکه ما آگاهانه آن را نامگذاری کنیم. وظیفهٔ درمانگر بدنمحور، شنیدن همین لرزشها، انقباضها و سوزشهاست؛ گوش دادن به سکوت بدن.
خانهی روح: حکمت مولانا و عرفان بدنآگاه
جالب اینجاست که صدها سال پیش از پیدایش رواندرمانی مدرن، عرفان و به خصوص حکمت مولانا، همین حقیقت را فریاد میزد. مولانا هرگز بدن را نفی نکرد؛ بلکه آن را یک بند یا زندان دانست، تنها در صورتی که خوابآلود و ناآگاه باشد.
مولانا بدن را بیدار میخواست؛ آگاه، نرم و گشوده.
«ای برادر، تو همین اندیشهای؛ مابقی تو استخوان و ریشهای.»
اما این اندیشه (فکر) از کجا میآید؟ از جانی که در این تن پنهان است. هدف سلوک از دیدگاه او، نفی تن نبود، بلکه عبور نور از تن بود تا جان آزاد شود.
وقتی تن بیدار میشود و از انقباض و دفاع رها میگردد، تبدیل به “خانهی روح” میشود.
- تن رها شده، دیگر صرفاً به دنبال فرار نیست؛ بلکه میرقصد.
- تن آگاه، از یک مانع به یک ابزار تبدیل میشود.
- تن گشوده، دروازهای میشود که معنا و جان از آن عبور میکند.
سلوک: بازگشت به بدن
سلوک در عرفان، یعنی سفر کردن به سمت حقیقت خود. در عصر ما، این سفر میتواند با یک حرکت ساده آغاز شود: بازگشت به بدن.
تا زمانی که در برابر حسهای بدن مقاومت میکنیم، تا وقتی که انقباضها را سرکوب میکنیم و لرزشها را نادیده میگیریم، در واقع در حال فرار از خانهٔ خود هستیم.
چه در رواندرمانی، چه در مدیتیشن، چه در رقص یا یوگا، هدف نهایی یکی است:
آگاهی از تن را تمرین کنیم، تا بتوانیم به جانی که در آن پنهان است، برسیم.
بدن، مقصد نیست؛ دروازهی معناست. بیایید به این زبان خاموش گوش دهیم و این خانه را آگاهانه بسازیم تا روح بتواند در آن اقامت کند.
#رواندرمانی_سوماتیک #بدن_آگاه #تروما_درمانی #ارتباط_ذهن_و_بدن #عرفان #مولانا #سلوک #آگاهی_بدن #شفای_درونی #حکمت_کهن #روانشناسی #تن_و_روح #سلامت_روان #بازگشت_به_خود #SomaticTherapy #BodyAwareness #TraumaHealing #MindBodyConnection #Mysticism #Rumi #SpiritualJourney #EmbodiedWisdom #InnerHealing #AncientWisdom #Psychology #BodyAndSoul #MentalWellness #SelfDiscovery
می توانید بعدش این مطلب رو بخونید: تامل و کنکاش
برخلاف آن چه که مدعیان یوگا می گویند یوگا نه مکتبی روان محور و نه مکتبی روح گرا بلکه مسلکی است که اساسا « تن محور» است چرا که این مبنا را یوگا از آیین تانترا گرفته و بدنامی آیین تانترا از این نظر چنان شهره است که ضرب المثل گردیده است، به گونه ای که یکی از علل ناشناخته ماندن تانترا و عدم توجه محققین ادیان هند به این آیین، نگاه ویژه و منحصر به فرد مکتب تانترا، به جسم و تن انسان و آیین های جنسی آن است. این آیین که در قرن چهارم میلادی شروع شد و در قرن ششم تثبیت شد درحقیقت آخرین ورق از کتاب آیین های معنوی هند است. از نگاه هندوها معنویت در تاریخ ( هم چون اعتقادی که به ادوار جهانی و انقراض تدریجی معنویت دارند ) سیر نزولی دارد و آثار تانترا چون مربوط به عصر سقوط معنویت بشر است دین عصر تاریکی نام گرفته است.
در نگاه تانترا چون انسان در عصر تاریکی، آلوده به گمراهی ها و پلیدی هاست و در لجن زار مادیات غوطه ور است، ناچار باید آزادی خود را در همین منجلاب جستجو کند و بنای معنویت خویش را در همین گرداب بنا کند؛ پس لازم است از نیروی شگفت انگیز غریزه جنسی که محرک عصر تاریکی است استمداد جوید. هرچند در آیین های باستانی هند، جسم انسان بزرگترین مانع صعود معنوی اوست، اما تانترا اهمیت جسم را در حد پرستش بالا می برد و آن را تبدیل به معبد می کند، به گونه ای که آورده اند: «بدون جسم نه تکاملی است و نه سعادتی … اماکن متبرکه در همین جاست … هیچ محل زیارتی چون جسم خودم نیافتم»
طبق اصل بالا، پرستش اصل مونث و الهه مادر که در تانترا نیروی زاینده حیات است، بسیار اهمیت می یابد. مراسم عبادی تانترا که مبنی بر محور قرار دادن روابط جنسی است جهت انعکاس ازدواج خدایانی چون شیوا و شاکتی است. طبیعی است که با این عینک، خوب و بد و خیر و شر همه اموری اعتباری و نسبی دیده می شوند و آخرین حد نیکی با درجه بالای بدی مساوی جلوه می کند. آمیزش عبادی جنسی از مراسم های مهم عبادی تانتراست. به طوری که درآثار مقدس تانترا گفته شده:
« همان کرداری که باعث می شود گروهی در جهنم بسوزند، یوگی آزادی خویش را از همان راه بدست می-آورد»< BR>جهت رسیدن به وحدت از راه آمیزش جنسی است که یکی از خطرناک ترین روش های ریاضت مشهور به کندالینی یوگا در تانترا ابداع گردیده است. نیروی خفته کندالینی که از اولین چاکراهای انسان سرچشمه می گیرد، در مرکزی قرار دارد که بین مقعد انسان و آلت تناسلی اوست که در مرکز آن، آلت تناسلی نر است.در چنین منطقی ـ که جسم مرکز همه چیز است و عالم جسم تنزل یافته همان عالم کبیر است ـ بیشترین توجه به همین جسم فیزیکی معطوف می شود و همه مطلوب ها در همین جسم و نیروهای نهفته در آن جستجو می شود. بی دلیل نیست که بیش از هزار تکنیک در یوگا صرف پرورش جسم و تربیت بدن می شود.
در نگاه اسلام هر چند به جسم توجه ویژه ای شده و نظافت و پاکی جسم و سلامت وشادابی بدن به صورت برجسته ای لحاظ گردیده است، اما همه این ها بر این مبناست که بزرگان دین، جسم را مرکب روح معرفی کرده اند و اصالت را به روح انسان ـ که نفخه ای الهی است و خلق ویژه خداوند است ـ داده اند و جسم از این نظر که پایگاه روح و حامل آن است کرامت یافته است. این ایده که « همان کرداری که باعث می شود گروهی در جهنم بسوزند، یوگی آزادی خویش را از همان جا بدست می آورد» در منطق اسلام توهمی بیش نیست و برای پرورش روح، دستوراتی همگانی ومشترک تحت عنوان اوامر ونواهی الهی تشریع شده است و این طور نیست که بی بندوباری جنسی برای بعضی گناه و برای بعضی عامل رستگاری باشد. طبق متون اسلامی هرچند که با نظر به زمینه های ژنتیکی و بستر های اجتماعی، روح انسان ها ممکن است گرایشهای مختلفی پیدا کنند اما روح همه انسان ها برای تکامل و تعالی نیاز به دسته ای از اعمال و رفتارها دارند که نیاز مشترک همگان است وبدون این دسته از اعمال که در حکم اصول و زیربنای پرورش روح است، گرایش های فردی هر انسان راه بر به کمال و سعادت
نخواهد بود. این اصول اعمال که تحت عنوان « واجبات و محرمات » نیز از آن ها یاد می شود، برامده از خصوصیت هایی فراگیر و مشترک در روح انسان هاست که باعث جعل دسته ای از قوانین مشترک برای سیر و تعالی روح گردیده است.
قابل تامل اینکه الهه مادر که در بسیاری از آیین های هندی مورد پرستش قرار می گیرد و در یوگا هم مورد توجه است همان است که جلوه نیروهای شر و نمودی از قدرت های شیطانی است به گونه ای که انتوان لاوی پایه گذار شیطان گرایی در عصر مدرن و مولف انجیل شیطانی از نام های شیوا و دخترش کالی به عنوان نامهای شیطان (The Infernal Names ) و تجسم شیطان و جلوه آن در کتابش یاد می کند. نام شیوا و کالی به عنوان نام مقدس شیطان در متن زیر از کتاب انجیل شیطانی آمده است.
Abaddon Euronymous O-Yama